مردم غزه در حالی که امدادگران نبرد می کنند از حمله اسرائیل فرار می کنند


پا فرگال کین، اخبار بی بی سی

امدادگران بی‌بی‌سی غزه کیسه‌های اجساد را داخل یک ون می‌برندبی بی سی

امدادگران غزه می گویند که اغلب برای شناسایی اجساد با مشکل مواجه می شوند

چیزهایی که می بینند. دختر مرده ای که روی طناب از ساختمانی ویران پایین آمد. او کمی تکان می خورد، سپس می ایستد، پاهایش را روی یکی از دوستانش تا کرده است.

آنها افراد و بخش هایی از مردم را می بینند که در فضای باز دراز کشیده اند، جایی که انفجار یا گلوله آنها را گرفتار کرده است. مرگ خشن با همه انحرافاتش.

اجساد در خیابان ها، در مهمان خانه های ویران شده، زیر آوار افتاده اند. گاهی آنقدر بتن می‌پوشانند که مردها هرگز به آنها نمی‌رسند و فقط در آینده که جنگ تمام شود، کسی می‌آید و آنها را دفن می‌کند.

مردان دفاع مدنی غزه نمی توانند چشم خود را بر هیچ کدام از اینها ببندند. بو را نمی توان حذف کرد. همه حواس در حالت آماده باش هستند. مرگ می تواند در یک لحظه از آسمان بیاید.

هنگام جنگ در مکان هایی مانند شجایا در شرق شهر غزه یا تل السلطان در نزدیکی رفح در جنوب، به همان اندازه وحشیانه که در چند روز گذشته بوده استآمبولانس های دفاع غیرنظامی جرات خروج را ندارند.

محمد المغایر، یک مقام محلی دفاع مدنی گفت: «ورود به مناطق نزدیک به اشغال اسرائیل خطرناک است، اما ما تلاش می کنیم تا برای نجات جان و جان انسان ها مداخله کنیم».

او و افرادش از هر گونه آرامش در درگیری برای یافتن کشته ها و مجروحان استفاده می کنند. خانواده ها مدام در مورد اقوام گمشده می پرسند.

محمد المغیر، سخنگوی دفاع مدنی غزه، در مقابل یک آمبولانس ایستاده است.

محمد المغیر، سخنگوی دفاع غیرنظامی غزه می‌گوید رسیدن به تعداد تلفات ممکن است چند روز طول بکشد.

آقای ماگهر توضیح می دهد: «شناسایی اجساد بسیار دشوار است. برخی از آنها به دلیل تجزیه کامل ناشناس باقی می مانند».

حیوانات ولگرد نیز اجساد را شکار می کنند و لباس های آن ها را پاره می کنند و کاغذهایی را پراکنده می کنند که با آن می توان آنها را شناسایی کرد.

خدمه آمبولانس نیز کمبود سوخت دارند. دو روز پیش یکی در تل السلطان خراب شد و مجبور شد یدک بکشد که باعث ناراحتی خدمه شد. آقای موگایر می گوید که خطر شلیک توسط نیروهای اسرائیلی به این معنی است که اغلب نمی توان افرادی را که به شدت زخمی شده اند نجات داد.

وی ادامه داد: در حال حاضر دو روز پیش گزارشی مبنی بر یک مجروح در نزدیکی مسجد الصالحین وجود دارد، اما به دلیل تاخیر در هماهنگی، امکان تماس با آنها وجود ندارد. ممکن است منجر به مرگ آنها شود.”

پناهجویان به فرار از شهر غزه و مناطقی مانند شجایا ادامه می دهند. بسیاری از آنها چندین بار حرکت کردند.

برای آنها دنیایی بدون قانون و مقررات است. رهبران جهان ابراز نگرانی می کنند. اما هیچ کس برای نجات آنها نمی آید. برای این افراد هیچ چیز حادتر از این احساس نیست که هر لحظه ممکن است بمیرند.

شریف ابوشنب در نزدیکی ویرانه های خانه خانوادگی خود در شجایه ایستاده است با بیانی که بخشی تعجب است و بخشی غم.

او می گوید: خانه من چهار طبقه بود و نمی توانم وارد آن شوم. – من نمی توانم چیزی از آن بدست بیاورم، حتی یک قوطی ماهی تن. ما چیزی نداریم، نه غذا و نه نوشیدنی. و ما در مورد آنچه در اطراف شما انجام داده ایم مقصر نیستیم؟

«کجا می‌رویم و نزد کی؟ ما الان به خیابان پرت شدیم، خانه نداریم، جایی برای رفتن نداریم؟ تنها یک راه حل وجود دارد: ما را بمباران کنند و ما را از این زندگی محروم کنند. “

گاه گاه اجمالی از مهلت وجود دارد. خانواده الفیومی که به نزدیک دیرالبلاح در مرکز غزه رسیده بودند، با آسودگی از شهر غزه فرار کردند. این به دنبال هشدار تخلیه این هفته از سوی نیروهای دفاعی اسرائیل است که هزاران نفر را به سمت جنوب فرستاد.

اعضای خانواده الفیومی در یک ون در جاده ای در جنوب شهر غزه در آغوش گرفته اند

اعضای الفیومی پس از فرار از شهر غزه در آغوش می گیرند

در گرمای جوشان جاده آسفالته، بدون سایه، اعضای خانواده با دیگرانی روبرو شدند که قبل از آنها رفته بودند.

به تازه واردان آب و نوشابه داده شد. پسر آب میوه را از جعبه نوشید، سپس آن را با تمام قدرت فشار داد تا چند قطره آخر را بیرون بیاورد.

هیچ کس در گروه بقای خود را بدیهی نمی دانست. بنابراین دیدن همه زنده، همه در یک مکان، لبخند و فریاد شادی را به همراه داشت. خاله دستش را به داخل ماشین برد تا خواهرزاده جوانش را در آغوش بگیرد. ابتدا کودک لبخند زد. سپس سرش را برگرداند و گریه کرد.

فردا، هفته آینده، ماه آینده کجا خواهند بود؟ آنها نمی توانند بدانند. این بستگی به توسعه بیشتر جنگ، دستور بعدی اسرائیل برای تخلیه، میانجی‌ها و اینکه آیا حماس و اسرائیل می‌توانند بر سر آتش‌بس به توافق برسند بستگی دارد.

این سطور می توانست در هر زمانی در چند ماه گذشته نوشته شود. غیرنظامیان در حال مرگ هستند. رفتن در جاده. گرسنگی. بیمارستان ها دست و پنجه نرم می کنند. صحبت از آتش بس

داستان نواری النجار را از بهمن ماه دنبال می کنیم شوهرش عابد الرحمن در میان بیش از 70 کشته شد زمانی که نیروهای اسرائیلی عملیاتی را برای نجات دو گروگان در رفح آغاز کردند.

آنها از خان یونس در 9 کیلومتری (6 مایلی) شمال گریختند و زمانی که گلوله ها و ترکش ها اردوگاه خیمه ای را که در آن خوابیده بودند شکستند، به رفح پناه بردند.

عابد الرحمن (چپ) و ناواره النجار (سومین سمت راست) در یک عکس خانوادگی با فرزندانشان

عابد الرحمن النجار (سمت چپ) در 12 فوریه کشته شد

ناوارو شش ماهه باردار بود که بیوه شد و شش فرزند داشت که از 4 تا 13 سال سن داشتند. وقتی یکی از همکارهای بی بی سی امروز دوباره او را پیدا کرد، ناوارو در حال پرستاری از نوزاد تازه متولد شده اش رحما بود که فقط یک ماه دارد.

او در شب حملات شدید هوایی زایمان کرد، او را به بیمارستان مادرشوهرش بردند.

مدام می‌گفتم عابدالرحمن کجایی؟ این دختر شماست که بدون پدر به دنیا آمد. رحمه کوچولو مثل پدر مرده موهایش قرمز است.

حمله ماه گذشته اسرائیل به رفح، ناوارا و فرزندانش را مجبور کرد دوباره به خانه قدیمی خود در خان یونس فرار کنند. او تمام تلاش خود را کرد تا دوباره در آنجا ساکن شود.

«چیزهای شوهرم بود، خنده‌هایش، صدایش. نتوانستم در خانه را باز کنم. سعی کردم قوی باشم بعد بچه هایم را بردم و در را باز کردم و در خانه پرسه زدیم، اما سخت بود. برای شوهرم گریه کردم… خانه را تمیز کرد، برایمان غذا درست کرد، خیالم راحت شد».

در هفته گذشته دوباره در اطراف خانیونس درگیری درگرفت. منابع بیمارستانی محلی گفتند که حمله هوایی اسرائیل در نزدیکی یک مدرسه 29 کشته و ده ها زخمی برجای گذاشت.

اما ناوارو مصمم است که دیگر حرکت نخواهد کرد. اینجا به خاطره یکی از عزیزان نزدیک است. او شوهرش را هنوز یک حضور زنده تصور می کند. به تلفن او پیامک می‌فرستد: «از او شکایت می‌کنم و برایش گریه می‌کنم… سعی می‌کنم با گفتن به خودم صبور باش، خودم را آرام کنم. حدس می‌زنم این چیزی است که او به من می‌گوید.»

با گزارش اضافی توسط هانین ابدین، آلیس دویار و نیک میلارد.

دیدگاهتان را بنویسید