پا فرانک گاردنر، خبرنگار سرویس امنیتی
در نگاه اول، نشست سران ناتو در واشنگتن در هفته گذشته موارد را مشخص کرد. این اتحاد میتواند نشان دهد که بزرگتر و قویتر از همیشه است، حمایت نظامی آن از اوکراین بدون تغییر به نظر میرسد، و به تازگی پیامی قوی به چین ارسال کرده است که به حمایت پنهان خود از جنگ روسیه علیه کییف پایان دهد.
دولت جدید سر کیر استارمر این فرصت را داشته است تا خود را به عنوان محور اصلی اتحاد فراآتلانتیکی در زمانی که بلاتکلیفی سیاسی بر کاخ سفید و بیشتر اروپا حاکم است، قرار دهد.
در بازگشت به خانه در بریتانیا، اولویتهای این دولت جدید ضروری است: اقتصاد، مسکن، مهاجرت، NHS، فقط چند مورد را نام ببریم.
با این حال، تهدیدها و سناریوهای ناخواسته اغلب می توانند ظاهر شوند و بهترین برنامه ریزی ها را مختل کنند.
بنابراین چه اتفاقی ممکن است در طول عمر این دولت جدید بریتانیا بیفتد؟
در لبنان بود
هیچ شگفتی در اینجا وجود ندارد، این در رادار همه است. اما این خطر را برای لبنان، اسرائیل و کل خاورمیانه کم نمی کند.
احتمال تهاجم تمام عیار اسرائیل به لبنان در تابستان امسال باید در راس فهرست خطرات ژئوپلیتیکی دولت جدید قرار گیرد.
این را پروفسور مالکوم چالمرز، معاون مدیر کل اتاق فکر وایت هال مؤسسه خدمات متحد سلطنتی (RUSI) بیان کرد.
با ادامه درگیری در غزه و ادامه حملات حوثیها به کشتیها در دریای سرخ، پروفسور چالمرز معتقد است که «ممکن است وارد دورهای از جنگ چندجانبه طولانی در منطقه میشویم که نه اسرائیل و نه شرکای غربیاش برای آن درگیر نباشند. آماده شده”.
از زمان حمله حماس به جنوب اسرائیل در 7 اکتبر سال گذشته، این نگرانی وجود داشت که عملیات نظامی بعدی اسرائیل در غزه می تواند از مرز به یک جنگ منطقه ای تمام عیار سرایت کند.
مرز ناآرام شمالی اسرائیل با لبنان جایی است که چنین جنگی بیشتر در خطر شعله ور شدن است.
تبادل آتش روزانه در آن سوی مرز بین نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) و حزب الله، یک شبه نظامی شیعه مورد حمایت ایران، تاکنون صدها کشته برجای گذاشته است که عمدتاً در لبنان بودند.
بیش از 60000 اسرائیلی مجبور به ترک خانهها و معیشت خود در شمال و تعداد بیشتری در سمت لبنان شدند.
فشارهای داخلی برای دولت اسرائیل در حال افزایش است تا با فشار دادن نیروهایش به شمال رودخانه لیتانی لبنان، با حزب الله “مقابله” کند، جایی که احتمال شلیک موشک به سمت اسرائیل کمتر است.
سرهنگ دوم ناداو شوشانی از نیروهای دفاعی اسرائیل میگوید: «ما نمیخواهیم وارد جنگ شویم، اما فکر نمیکنم هیچ کشوری بتواند 60000 شهروند خود را آواره کند. وضعیت باید پایان یابد. ما دوست داریم که این یک راه حل دیپلماتیک باشد، اما صبر اسرائیل رو به اتمام است.”
دلایل خوبی برای اینکه هر دو طرف وارد جنگ نشوند وجود دارد.
اقتصاد لبنان در حال حاضر شکننده است. این کشور به سختی از جنگ سال 2006 با اسرائیل بهبود یافته است و از سرگیری درگیری های تمام عیار تأثیر مخربی بر زیرساخت ها و جمعیت کشور خواهد داشت.
حزب الله، به نوبه خود، احتمالاً به حمله و تهاجم بزرگ اسرائیل با موشک، پهپاد و رگبار موشکی گسترده و پایدار پاسخ خواهد داد که به طور بالقوه می تواند پدافند هوایی گنبد آهنین اسرائیل را تحت تأثیر قرار دهد.
هیچ جای اسرائیل دور از دسترس او نیست.
در این مرحله، نیروی دریایی ایالات متحده مستقر در فراساحل ممکن است به اسرائیل بپیوندد. سپس این سوال مطرح می شود که ایران چه خواهد کرد.
این کشور همچنین دارای زرادخانه قابل توجهی از موشک های بالستیک و همچنین شبکه ای از شبه نظامیان در عراق، یمن و سوریه است که می توانند برای افزایش حملات خود به اسرائیل بسیج شوند.
یکی از راههای کاهش تنش در مرز اسرائیل و لبنان، پایان دادن به درگیری در غزه است. اما پس از 9 ماه و آمار مرگ و میر وحشتناک، صلح پایدار هنوز به دست نیامده است.
ایران بمب را بدست می آورد
توافق هسته ای ایران، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که برای مهار و نظارت بر برنامه هسته ای ایران طراحی شده است، دستاورد مهم سیاست خارجی دولت اوباما در سال 2015 بود.
اما خیلی وقت پیش از بین رفت.
یک سال پس از خروج یکجانبه پرزیدنت ترامپ از آن، ایران پایبندی به قوانین خود را متوقف کرده است.
سانتریفیوژهای هستهای ایران که در اعماق زیر کوههای غولپیکر مدفون شدهاند، ظاهراً دور از دسترسترین بمبهای پناهگاهی هستند، سانتریفیوژهای هستهای ایران دیوانهوار میچرخند و اورانیوم را بسیار بالاتر از 20 درصد مورد نیاز برای اهداف غیرنظامی صلحآمیز غنیسازی میکنند. (یک بمب هسته ای به اورانیوم بسیار غنی شده نیاز دارد.)
رسماً، ایران اصرار دارد که برنامه هستهایاش کاملاً صلحآمیز باقی بماند و صرفاً برای تولید انرژی باشد.
اما کارشناسان اسرائیلی و غربی نگرانند که ایران یک برنامه مخفیانه برای دستیابی به آنچه به عنوان “قابلیت پیشرفت” شناخته می شود دارد: رسیدن به موقعیتی که توانایی ساخت بمب هسته ای را داشته باشد، اما لزوما این کار را نمی کند.
ایران غافل نخواهد شد که کره شمالی، یک منفرد جهانی، به طور پیوسته در حال ساخت زرادخانه کلاهکهای هستهای و وسایل حمل آن است که یک عامل بازدارنده برای هر مهاجم احتمالی است.
اگر ایران به بمب دست پیدا کند، تقریباً اجتناب ناپذیر است که عربستان سعودی، رقیب منطقهایاش، نیز به دنبال بمب باشد. این کاری است که ترکیه و مصر انجام خواهند داد.
و ناگهان، یک مسابقه تسلیحات هسته ای در سراسر خاورمیانه آغاز می شود.
روسیه در اوکراین پیروز شد
این بستگی به تعریف شما به عنوان “برد” دارد.
در اصطلاح حداکثری، این به معنای تسخیر نیروهای روسی بر دفاع اوکراین و تصرف بقیه کشور از جمله کیف پایتخت، جایگزینی دولت طرفدار غرب رئیس جمهور ولادیمیر زلنسکی با رژیم دست نشانده منصوب شده توسط مسکو است.
البته این طرح اولیه برای تهاجم تمام عیار روسیه در فوریه 2022 بود، طرحی که به طرز چشمگیری شکست خورد.
این سناریو در حال حاضر بعید تلقی می شود.
اما روسیه برای اینکه بتواند نوعی “پیروزی” را اعلام کند، نیازی به تسخیر تمام اوکراین ندارد، چیزی که می تواند برای توجیه خسارات نجومی که در این جنگ متحمل می شود به مردم خود ارائه دهد.
روسیه در حال حاضر حدود 18 درصد از خاک اوکراین را اشغال کرده است و نیروهایش به آرامی در شرق به دست می آورند.
اگرچه سلاح های غربی بیشتری در راه است، اما اوکراین به شدت با کمبود نیروی انسانی مواجه است. نیروهای او، که شجاعانه می جنگند، اغلب بسیار بیشتر از تعداد و اسلحه هستند، خسته شده اند.
فرماندهان روسی که به نظر می رسد برای جان مردان خود اهمیت چندانی نمی دهند، توده ها را در کنار خود دارند. کل اقتصاد روسیه به یک سیستم نظامی تبدیل شده است و اکنون تقریباً 40 درصد از بودجه دولتی به دفاع اختصاص داده شده است.
رئیس جمهور ولادیمیر پوتین، که «شرایط مذاکرات صلح» اخیر او با تسلیم کامل اوکراین برابری شده است، معتقد است که زمان به نفع اوست. او می داند که احتمال زیادی وجود دارد که دوست قدیمی اش دونالد ترامپ چند ماه دیگر به کاخ سفید بازگردد و حمایت غرب از اوکراین شروع به فروپاشی کند.
روسیه فقط باید سرزمینی را که قبلاً تصرف کرده است حفظ کند و فرصت پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا را از اوکراین بگیرد تا پیروزی نسبی در جنگ را که به عنوان مبارزه برای بقای روسیه معرفی کرد، اعلام کند.
چین به تایوان حمله کرد
باز هم هشدارهای زیادی وجود دارد که ممکن است این اتفاق بیفتد.
رئیس جمهور چین، شی جین پینگ و مقامات او بارها گفته اند که دموکراسی جزیره ای خودگردان تایوان باید در صورت لزوم با زور به خانه بازگردانده شود.
تایوان نمیخواهد توسط حزب کمونیست چین (حکپی) در پکن اداره شود.
اما چین تایوان را یک استان مرتد میداند و میخواهد مدتها قبل از صدمین سالگرد تأسیس حکچ در سال 2049، «دوباره متحد شود».
ایالات متحده آنچه را «ابهام استراتژیک» در رابطه با تایوان میخواند، پذیرفته است.
از نظر قانونی موظف است به دفاع از تایوان کمک کند، اما واشنگتن ترجیح می دهد چین را حدس بزند که آیا این به معنای اعزام نیروهای آمریکایی برای مبارزه با تهاجم چین است یا خیر.
چین تقریباً به طور قطع ترجیح می دهد به تایوان حمله نکند.
بسیار گران خواهد بود، هم از نظر خون و هم از نظر گنج. در حالت ایده آل، پکن دوست دارد تایوان رویای استقلال کامل خود را کنار بگذارد و داوطلبانه تحت حاکمیت سرزمین اصلی قرار گیرد.
اما در حالی که بعید به نظر می رسد – تایوانی ها با وحشت شاهد تخریب دموکراسی در هنگ کنگ هستند – پکن گزینه دیگری در آستین دارد.
اگر و زمانی که تصمیم به حرکت به سمت تایوان بگیرد، احتمالاً سعی خواهد کرد تا آن را از دنیای خارج منزوی کند و زندگی را برای شهروندانش غیرقابل تحمل کند، اما با حداقل خونریزی، تا جنگ با ایالات متحده را تحریک نکند.
آیا تایوان مهم است؟ این کار را انجام می دهد.
ما در مورد چیزی فراتر از اصول عالی حفاظت از یک متحد دموکراتیک در آن سوی جهان صحبت می کنیم.
تایوان بیش از 90 درصد از ریزتراشههای برتر جهان را تولید میکند، تکههای کوچکی از فناوری که تقریباً همه چیزهایی را که به زندگی مدرن ما قدرت میدهد، نیرو میدهد.
جنگ آمریکا و چین بر سر تایوان عواقب فاجعه باری برای اقتصاد جهانی خواهد داشت که بر جنگ اوکراین سایه افکنده است.
آیا خبر خوبی هست؟
نه کاملاً، اما برخی از عوامل کاهش دهنده در اینجا وجود دارد.
تجارت برای چین بسیار مهم است. برنامههای بلندپروازانه پکن برای بیرون راندن نیروی دریایی ایالات متحده از اقیانوس آرام غربی و تسلط بر کل منطقه ممکن است به دلیل بیمیلی این کشور برای ایجاد تحریمهای مخرب و جنگ تجاری جهانی مهار شود.
در اوکراین، رئیس جمهور پوتین ممکن است در حال دستیابی به دستاوردهای ارضی آهسته و فزاینده باشد، اما هزینه ای وحشتناک در تلفات دارد.
هنگامی که ارتش سرخ افغانستان را در دهه 1980 اشغال کرد، حدود 15000 نفر در یک دهه کشته شدند که باعث اعتراضات در این کشور شد و سقوط اتحاد جماهیر شوروی را تسریع کرد.
در اوکراین، تنها در یک چهارم این زمان، روسیه چندین برابر بیشتر تلفات را متحمل شد. تا به امروز، اعتراضات محدود بوده است – کرملین تا حد زیادی اخباری را که روسها میبینند کنترل میکند – اما هر چه این جنگ طولانیتر شود، این خطر بیشتر میشود که مردم روسیه از تعداد فزاینده کشته شدن هموطنان خود خشمگین شوند.
در اروپا، جایی که نگرانی های زیادی وجود دارد که ترامپ، رئیس جمهور منتخب، حمایت های تاریخی خود را به عقب برگرداند، یک پیمان امنیتی جدید به رهبری بریتانیا در حال آماده شدن است.
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در ماه نوامبر، برنامه ها برای کاهش هرگونه آسیب احتمالی برای امنیت این قاره سرعت می گیرد.