استیو روزنبرگ،سردبیر روسیه، ایوانوو
اگر به بیلبوردهای ایوانوو اعتقاد دارید، پس روسیه واقعاً در راه است.
“رکورد برداشت!”
“بیش از 2000 کیلومتر جاده در منطقه ایوانوو تعمیر شده است!”
“تغییر برای بهتر شدن!”
در این شهر، چهار ساعت رانندگی از مسکو، یک بنر غولپیکر در تجلیل از حمله روسیه به اوکراین، تمام دیوار یک سینمای قدیمی را پوشانده است. با تصاویر سربازان و شعار:
“به سوی پیروزی!”
این پوسترها کشوری را در مسیر موفقیت اقتصادی و نظامی به تصویر می کشد.
اما یک مکان در ایوانوو وجود دارد که تصویری کاملاً متفاوت از روسیه امروزی را ترسیم می کند.
بیرون آن ایستاده ام یک پوستر نیز در اینجا وجود دارد. نه یک سرباز روسی، بلکه یک رمان نویس بریتانیایی. چهره جورج اورول به عابران نگاه می کند.
روی تابلوی بالای آن “کتابخانه جورج اورول” نوشته شده است.
در داخل، یک کتابخانه کوچک مجموعهای از کتابها درباره جهانهای دیستوپیایی و خطرات توتالیتاریسم را ارائه میدهد.
چندین نسخه از رمان کلاسیک اورول 1984 وجود دارد. داستانی که در آن برادر بزرگ همیشه در حال تماشای آن است و دولت تقریباً کنترل کاملی بر بدن و ذهن برقرار کرده است.
الکساندر کاراسوا، کتابدار، به من میگوید: «حالا وضعیت روسیه شبیه سال 1984 است. “کنترل کامل توسط دولت، دولت و نیروهای امنیتی.”
در سال 1984، حزب درک مردم از واقعیت را دستکاری می کند تا شهروندان اقیانوسیه باور کنند که «جنگ صلح است» و «جهل قدرت است».
در روسیه مدرن، نگرش مشابهی نسبت به این وجود دارد. رسانه های دولتی اینجا از صبح تا شب ادعا می کنند که جنگ روسیه در اوکراین یک تهاجم نیست، بلکه یک عملیات دفاعی است. که سربازان روسی اشغالگر نیستند، بلکه آزادیخواه هستند. که غرب در حال جنگ علیه روسیه است، اما در واقع این کرملین بود که دستور تهاجم تمام عیار به اوکراین را صادر کرد.
الکساندرا می گوید: من با افرادی ملاقات کرده ام که تلویزیون را تحسین می کنند و معتقدند روسیه با اوکراین در جنگ نیست و غرب همیشه به دنبال نابودی روسیه بوده است.
«مثل نوزده و هشتاد و چهار است. اما این نیز مانند رمان فارنهایت 451 ری بردبری است. در این داستان، همسر قهرمان با دیوارهایی احاطه شده است که اساساً صفحه های تلویزیونی هستند، سرهای صحبت می کنند که به او می گویند چه کاری انجام دهد و چگونه جهان را بفهمد.
این کتابخانه دو سال پیش توسط یک تاجر محلی دیمیتری سیلین افتتاح شد.
او که منتقد سرسخت حمله روسیه به اوکراین بود، میخواست فضایی ایجاد کند که روسها بتوانند «خودشان فکر کنند، نه تلویزیون تماشا کنند».
دیمیتری بعداً به دلیل “بی اعتبار کردن نیروهای مسلح روسیه” تحت تعقیب قرار گرفت. او متهم به نوشتن “نه به جنگ!” روی ساختمان او این اتهام را رد کرد. پس از آن از روسیه گریخت و تحت تعقیب است.
آلیاکساندر کاراسوا برای من یک تور از کتابخانه انجام می دهد. این گنجینه ای از غول های ادبیات از فرانتس کافکا تا فئودور داستایوفسکی است. غیر داستانی نیز وجود دارد. تاریخ انقلاب روسیه، سرکوب های استالین، سقوط کمونیسم و تلاش های شکست خورده روسیه مدرن برای ایجاد دموکراسی.
کتاب هایی که می توانید اینجا بخرید در روسیه ممنوع نیستند. اما موضوع بسیار ظریف است. هر گونه بحث صادقانه درباره گذشته و حال روسیه می تواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد.
الکساندرا به قدرت کلام مکتوب برای ایجاد تغییر اعتقاد دارد. به همین دلیل او مصمم است که کتابخانه را باز نگه دارد.
اسکندر توضیح می دهد: «این کتاب ها به خوانندگان ما نشان می دهند که قدرت رژیم های خودکامه ابدی نیست. «به طوری که هر سیستمی نقاط ضعف خود را دارد و هرکس شرایط اطراف خود را درک می کند بتواند آزادی خود را حفظ کند. آزادی ذهن می تواند آزادی زندگی و کشور را به ارمغان بیاورد.»
الکساندرا 68 ساله به یاد می آورد: «بیشتر نمایندگان نسل من هیچ تجربه ای از دموکراسی مردمی نداشتند. – ما به نابودی اتحاد جماهیر شوروی کمک کردیم، اما نتوانستیم دموکراسی را بسازیم. ما این تجربه را نداشتیم که بدانیم چه زمانی محکم بایستیم و بگوییم: «نباید این کار را انجام دهی». شاید اگر نسل من «نود و هشتاد و چهار» را میخواند جور دیگری میکرد.»
دیمیتری شاستاپالوف هجده ساله “نود و هشتاد و چهار” را خواند. در حال حاضر به عنوان یک داوطلب در کتابخانه کار می کند.
دیمیتری به من می گوید: “این مکان مقدس است.” «برای جوانان خلاق، اینجا جایی است که میتوانید بیایید، افرادی همفکر پیدا کنید و حواس خود را از آنچه در کشور ما میگذرد پرت کنید. اینجا جزیره کوچک آزادی در محیطی ناآزاد است.»
در مورد جزایر، واقعاً کافی نیست. الکساندرا کاراسوا اولین کسی است که اعتراف کرد که این کتابخانه بازدیدکنندگان کمی دارد.
برعکس، در مرکز ایوانوو جمعیت زیادی پیدا کردم. این برادر بزرگ نیست که مردم دیگر به آن گوش ندهند. این بیگ باند است.
در زیر نور روشن خورشید، یک ارکستر آهنگ های کلاسیک شوروی را می نوازد و مردم با موسیقی شروع به رقصیدن می کنند. وقتی با مردم صحبت میکنم، میدانم که برخی از روسها آمادگی بیشتری برای باور آنچه که بیلبوردها به آنها میگویند، دارند که روسیه در صدر قرار دارد.
ولادیمیر بازنشسته به من می گوید: “من از جهتی که روسیه در آن حرکت می کند راضی هستم.” “ما در حال استقلال تر شدن هستیم. کمتر به غرب تکیه کن.»
ناتالیا زن جوان می گوید: «بیایید جلوتر برویم. همانطور که ولادیمیر پوتین گفت، مرحله جدیدی برای روسیه آغاز شده است.
اما در مورد جنگ روسیه در اوکراین چطور؟
نینا به من میگوید: «سعی میکنم دیگر چیزی در مورد آن تماشا نکنم. “این خیلی خسته کننده است.”
آنها در کتابخانه جورج اورول مراسمی برگزار می کنند. یک روانشناس محلی با یک سخنرانی در مورد چگونگی غلبه بر “درماندگی آموخته شده” پایان می دهد و معتقد است که شما قدرت تغییر زندگی خود را دارید. ده نفر در بین مخاطبان حضور دارند.
هنگامی که سخنرانی به پایان می رسد، الکساندر کاراسوا، کتابدار، این خبر را گزارش می کند.
“ساختمان برای فروش است. کتابخانه ما باید برود. ما باید تصمیم بگیریم که چه کار کنیم. بعد کجا برویم؟”
به کتابخانه ها فضاهای کوچک تری در سطح شهر ارائه شده است.
تقریباً بلافاصله، یک زن ون خود را برای کمک به حرکت پیشنهاد می کند. یکی دیگر از شرکت کنندگان می گوید که یک ویدئو پروژکتور برای کمک به کتابخانه اهدا خواهد کرد. دیگران ایده هایی برای جمع آوری پول ارائه می دهند.
این جامعه مدنی در عمل است. شهروندان در مواقع ضروری گرد هم می آیند.
مسلماً مقیاس کوچک است. و هیچ تضمینی برای موفقیت وجود ندارد. در جامعه ای که فضای کمتری برای «جزایر کوچک آزادی» وجود دارد، آینده بلندمدت کتابخانه نامشخص است.
اما آنها تسلیم نمی شوند. نه هنوز.